باید با وسواس بنشینم
و یکی از پیراهن های چهارخانه ات را
که به قلبم نزدیک تر است
انتخاب کنم
بعد بشود خانه ی من...
آخر میدانی؟
من
به صدای قلبِ تو
به عطر تن تو
عـــادت دارم...
بر تنهایی من قدم نزن
نفست میگیرد
اتاقم پر از آرزوهایی است که دودشان کردم...