دیدم داری از دور قدم میزنی
کنارت یکی هست که من نیستم
تو اونقدر محو نگاشیو من
میریزه دلم مات می ایستم
تا میپیچه دستاشو دور تنت
یه جور بدی گیج میره سرم
نگات میکنه با یه حال عجیب
میخواد پاره شه این رگ گردنم
میخوام رد شم آهسته از پیش تو
میترسم که شرمنده شی پیش من
نیاری به روتو بخندی فقط
با چشمات بگی خواهشا حرف نزن، حرف نزن
من عادت ندارم به این حال بد
چیکار کردی با من که من این شدم
خجالت نکش خوب نگام کن ببین
که بعد از تو من پیر و غمگین شدم
دیگه تا ابد این حوالی منو
نمیبینی راحت بگیر دستشو
نیاد اون روزی که بیای پیشمو
بگی دل بریدو ازم، خسته شد
txt=shahab mozafari - lanati tarin havali
حال واحوال دلم ، از سرشب بد شده بود
عقل بیچاره ی من، باز مردد شده بود
لرزه ها بر دل دیوانه ی من می افتاد
یک نفر شکل تو از کوچه ی ما رد شده بود