حال واحوال دلم ، از سرشب بد شده بود
عقل بیچاره ی من، باز مردد شده بود
لرزه ها بر دل دیوانه ی من می افتاد
یک نفر شکل تو از کوچه ی ما رد شده بود
گفتم ای دل، نروی؟خار شوی، زار شوی
بر سرِ آن دار شوی بی بَر و بی بار شوی
نکند دام نهد؟خام شوی، رام شوی؟
نپَری جلد شوی،بی پر و بی بال شوی؟
نکند جام دهد؟کام دهد، ازلب خود وام دهد؟
در برت ساز زند، رقص کند،کافر و بی عار شوی؟
نکند مست شوی؟فارغ از این هست شوی؟
بعد آن کور شوی،کر شوی، شاعر و بیمار شوی؟
نکُنَد دل نکَنی،دل بکَنَد،بهرِ تو دِل دِل نَکُنَد؟
برود در بر یار دگری،صبح که بیدار شوی؟؟!
مولانا
روزے نو
آغـــازے نو
جغرافياے بوسـه ے من !
کــجايے ؟
تا در سپيـدہ هاے تو
پهلــوگيـرم ...
عطـرگل شب بو کـجايے؟
دلـم مے خواهــد
چنــان بنـــوشمت
کـه در استخوانـم حل شوے
بــِــﻬــِــﻢ ﮔﻔﺘﯽ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ ﻣﻨﻢ ﻣﯿﮕﻢ ﺧﺪﺍ ﺳﻌﺪﯼ . .
ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﻏﻨﭽﻪ ﯼ ﻟﺒﻬﺎﺕ . . ﺑــِــﺸــﯿﻨﻪ ﻃﺮﺡ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ
ﺑﻬﻢ ﮔﻔﺘﯽ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ !ﻣﻨﻢ ﻣﯿﮕﻢ ﺧﺪﺍ ﻋﻄﺎﺭ !
ﺑﺪﻭﻥ ﺟﺎﻭﯾﺪ ﻣﯽ ﻣﻮﻧﻪ , ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﯼ ﺩﯾﺪﺍﺭ !
ﺑﻬﻢ ﮔﻔﺘﯽ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ !ﻣﻨﻢ ﻣﯿﮕﻢ ﺧﺪﺍ ﺳﻬﺮﺍﺏ !
ﺧﻮﺷﺎ ﺁﻏﻮﺵ ﺩﺍﻍ ﺗﻮ , ﺧﻮﺷﺎ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯼﻧﺎﺏ !!!
ﺑﻬﻢ ﮔﻔﺘﯽ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ !ﻣﻨﻢ ﻣﯿﮕﻢ ﺧﺪﺍ ﺧﯿﺎﻡ !
ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺩﺍﻍ ﺁﺗﯿﺶ ﻟﺒﺖ , ﺭﻭ ﺻﻔﺤﻪ ﯼﻟﺒﻬﺎﻡ !!!!!!!
ﺑﻬﻢ ﮔﻔﺘﯽ ﺧﺪاﺣﺎﻓﻆ !ﻣﻨﻢ ﻣﯿﮕﻢ ﺧﺪﺍ ﺟﺎﻣﯽ !
ﺍﻣﯿﺪﻭﺍﺭﻡ ﻧﺸﯽ ﻫﺮﮔﺰ , ﺍﺳﯿﺮ ﺗﯿﺮ ﻓﺮﺟﺎﻣﯽ !!!!!
ﺑﻬﻢ ﮔﻔﺘﯽ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ !ﻣﻨﻢ ﻣﯿﮕﻢ ﺧﺪﺍ ﻧﯿﻤﺎ !
ﻣﻨﻢ ﻋﺎﺷﻖ ﺗﺮﯾﻦ ﻋﺎﺷﻖ , ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ ﺗﮏ ﻭﺗﻨﻫﺎ!!!!
پرم از حسه خوشبختی با تو آسون میشه سختی
با تو آروم میشه قلبم چه خوبه همدمم هستی
دیوونم دیوونتم به خدا نمیشم از تو جدا
دنیامی دیوونم دیوونتم به خدا نمیشم از تو جدا همرامی
عادت کردم به همین خنده ی زیبات عادت کردم ای جان ای جان
عادت کردم به آروم بودن چشمات عادت کردم ای جان ای جان