داستان کوتاه سر مزار

گفتم: میری ؟گفت : آره..گفتم : منم بیام ؟گفت : جایی که من میرم جای 2 نفره نه 3 نفر !گفتم : برمی گردی ؟ فقط خندید...اشک توی چشمام حلقه زد سرمو پایین انداختم...دستشو زیر چونم گذاشت و سرمو بالا آوردگفت :
داستان,داستان عاشقانه,داستان غمگین,داستان کوتاه,داستان کوتاه رفتن,داستان کوتاه غمگین,داستان کوتاه عاشقانه,داستان کوتاه سر مزار,

تبلیغات

ورود اعضا

عضویت سریع

نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد

نویسندگان

درباره سایت

به لاو اسکین خوش آمدید

این سایت محض ارائه ابزارهای عاشقانه و آنلاین وبلاگ نویسی ساخته شده.

برای دسترسی بهتر به تمام بخش های سایت ابتدا باید عضو شوید سپس به موضوعات مربوطه هر ابزار مراجعه کنید.

هر گونه سوء استفادگی و کپی برداری از : قالب ، محتویات و ابزار های سایت دور از انسانیت میباشد و مورد رضایت ما قرار نمیگیره !

تاسیس سایت : 1393/8/1
© کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " لاو اسکین " میباشد و هر گونه کپی برداری دور از انسانیت میباشد میباشد | طراح قالب : لاو اسکین
با افتخار قدرت از : رزبلاگ