متن آهنگ زهره از داریوش رفیعی
یاد از آن روزی که بودی زهره یار من
دور از چشم رقیبان در کنار من
حالیا خالی است جایت ای نگار من
در شام تار من آخر، کجایی زهره
یاد داری زهره آن روزی که در صحرا
دستاندر دست هم گردشکنان تنها
راه میرفتیم و در بین شقایقها
بود عالم ما را، لطف و صفایی زهره
بود هنگام غروب و آن روز پر زیبا
ایستادیم از برای دیدنش آنجا
تکیه تو بر سینهام دادی سر خود را
گفتیم و ما تنها، بس رازهایی زهره
چون یقین کردی که در عشقت گرفتارم
طرد گشتی و نمودی این چنین خوارم
خود نکردی فکر آخر نازنین یارم
من همچو تو دارم، آخر خدایی زهره