اصلا هَر زنی باید یک پیراهَن مردش را دزدکی بَردارد بگذارد برای روزِ مبادآ !! تکلیف دنیا کِه معلوم نیست شآید یک روز نبآشد لآ اقل بشود با خیال آغوشَش دوام آورد ...
گونه هایت خیس است ؟ باز با این رفیق نابابت ، نامش چه بود ؟ هان ! باران … باز با “باران” قدم زدی ؟ هزار بار گفتم باران رفیق خوبی نیست برای تنهایی ها همدم خوبی نیست برای درد ها فقط دلتنگی هایت را خیس و خیس و خیس تر میکند …